سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت چهل و پنجم
زمان ارسال : ۳۴۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
فصل 23
ـ من تا کی باید غذای بیرون بخورم؟
ـ هیچوقت مرتضی! مگه من مردم؟ خودم برات غذا درست میکنم.
این سؤال و جوابی بود که بین مرتضی و حورا رد و بدل شد. حورا به آشپزخانه رفت و مخفیانه از پشت اوپن به مرتضی که روی کاناپه نشسته پا روی پا انداخته و کتاب مطالعه میکرد، چشم دوخت و لب گزید. مادرش همیشه به او اخطار داده بود بیوقفه درس خواندن و یاد نگرفتن آشپزی روزی به ضررش تم
اسرا
00ممنون خانم نعمتی